ادبیات کودک ایرانی چطور جهانی شده است؟
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

دو نوع از ادبیات ایران در جوامع بین‌المللی توفیق بسیار داشتند؛ ادبیات کلاسیک که از گذشته به زبان‌های مختلف ترجمه شده و دیگری ادبیات کودک که بیشتر بعد از انقلاب جایگاهی مناسب پیدا کرده است. قبل از انقلاب کتاب‌های معدودی از جمله «ماهی سیاه کوچولو» از صمد بهرنگی به زبان‌های دیگر ترجمه شدند، ولی در سال‌های بعد از انقلاب شاهد شمار زیادی از کتاب‌های کودک هستیم.

دغدغه‌های مشترک کودکان
از دلایل اصلی این موفقیت، رنگ بومی ادبیات ایران و پرداختن به مسائل عمومی و دغدغه‌های مشترک کودکان است. به عنوان نمونه، ادبیات کودک کشورهای اطراف مخصوصا عربی، با وجود صرف هزینه‌های بالا، مطرح نمی‌شوند. در حالی که جایگاه ادبیات ما فارغ از این‌گونه کمک‌ها به نوع نگارش و موضوع‌های مورداستفاده برمی‌گردد. از دلایل اصلی عدم موفقیت گسترده‌تر، محدودبودن جغرافیای زبان فارسی، در مقایسه با زبان عربی، انگلیسی و یا فرانسه است.

در صورتی که کتاب‌های فارسی زبان جز در ایران و بخشی از افغانستان، خواننده فارسی زبان دیگری ندارند. حتی در تاجیکستان به علت تفاوت حروف، کمتر خوانده می‌شوند. در این بین، راه‌حل، یک زبان واسطه است، زبانی که موقعیت بهتری را فراهم کند. البته این زبان واسطه هزینه‌هایی در بر دارد. نویسنده و ناشر با توجه به نبود بازار داغ کتاب، قادر به تامین این هزینه‌ها نیستند. از طرف دولت و نهادهای مربوط هم متاسفانه هیچ‌گونه پشتیبانی صورت نمی‌گیرد.

از عوامل موثر، ارتباطات و شرکت در مجامع گوناگون است. به طور مثال، یکی از دلایل اصلی ترجمه «بازی با انگشتان» به زبان سوئدی، طرح آن در کنگره بین‌المللی بود. به علاوه برای بهبود این وضعیت باید در سطح کشور نیز اقداماتی انجام گیرد، سپس به فکر عرضه در سطح جهانی باشیم.

یکی از دوستان نویسنده می‌گوید: اخیرا برای ترجمه و چاپ یکی از کتاب‌ها به زبان کرواسی و عقد قرارداد وارد مذاکره شدم. ناشر برای چاپ، پنج هزار نسخه در نظر گرفت. وقتی با تعجب علت را جویا شدم، اظهار داشت که جمعیت کشورشان چهار میلیون است! با یک مقایسه به این نتیجه رسیدم که در اصل کتاب‌های ما باید در ۱۰۰ هزار نسخه چاپ شوند نه سه هزار تا! و این خود نشان‌دهنده وضعیت کتاب در ایران است. روشن است که ابتدا باید فرهنگ مطالعه در داخل کشور ارتقا داده شود، سپس به فکر طرح آن در سطح گسترده‌تر باشیم.

سهم ما از ادبیات جهان چیست؟
می‌گوییم که «هنر نزد ایرانیان و بس» یا «شاعران ایرانی زمین صافی در ادبیات باقی نگذاشته‌اند». می‌گوییم که ما ایرانی‌ها سال‌هاست شاعری می‌کنیم و در روزگاری که غربی‌ها در سیاهی فرو رفته بودند، ما داستان می‌نوشتیم و حکایت‌های هزار و یک شبی تولید می‌کردیم. اما آیا جهان هم همین نگاه را به ما دارد؟ آیا جهان می‌داند که حرف‌های نگفتنی ما چیست؟

روزگار به آن شیرینی که گمان می‌کنیم نیست. دوستم که چند وقت پیش ایتالیا بود، می‌گفت که بعضی از مردم این کشور، نامی از ایران نشنیده بودند. وقتی هم پای حرف مولوی و خیام به میان می‌آمد، گمان می‌کردند که اینها شاعرانی ترک و عرب‌اند. بیشترشان مولانا را با عنوان «رومی» می‌شناسند و فکر می‌کنند که شاعری ترک است و خیام را به عنوان شاعری عرب می‌شناسند. اگر بحث استناد و اینها باشد، ابن سینا هم تا چند وقت دیگر تاجیک می‌شود و ناصرخسرو، ازبک. و این در حالی است که تا ۱۰۰ سال پیش، از هند تا بوسنی هرزگوین به فارسی شعر می‌خواندند.

شعر معاصر هم که تقریبا در جهان شناخته شده نیست. یعنی با همه علاقه‌ای که ما به شعر داریم و شاعرانی بزرگ همچون شاملو، نیما، فروغ، سهراب، نصرت رحمانی، شفیعی کدکنی و قیصر داریم، جهان تقریبا نمی‌داند در جهان شعری ایران چه خبر است. با سوادهایشان همان شاعران پیشکسوت ما را می‌شناسند. همان مولوی، خیام، سعدی و حافظ را. حتی فردوسی را با همه اهمیتی که برای ما دارد، نمی‌شناسند.

و شاید بخت با مولوی یار بوده که مترجمی همچون کلمن بارکس شعرهایش را به انگلیسی ترجمه کرده و مدنا آنها را خوانده است. اما سوال ما این است که چرا شاعران معاصر ما جهانی نشده‌اند؟ این نکته را در همین پرونده خواهید خواند.

در عرصه ادبیات داستانی که وضعیت بدتر است. شاید جهانی‌ترین رمان ما همان «بوف کور» باشد و شاید اگر صادق هدایت مدتی را در پاریس زندگی نمی‌کرد و به محافل ادبی آنجا راه نمی‌یافت، همین رمان هم الان مهجور بود. می‌گویند که فیلم «بزرگراه گم‌شده» را با اقتباس آزادی از رمان «بوف کور» ساخته‌اند.

بعضی‌ها می‌گویند که مشکل از زبان فارسی است، زبانی که آدم‌های کمی به آن حرف می‌زنند و خیلی در جهان مطرح نیست. بعضی‌ها می‌گویند که ما آثارمان را خوب تبلیغ نمی‌کنیم. بعضی‌های دیگر از ضعف مفرط ادبیات معاصر حرف می‌زنند و خلاصه هرچه هست، مشکلی است که انگار حالا حالاها رفع‌شدنی نیست.

شاعران محبوب آن‌ور آب‌ها…
تاثیر ادبیات فارسی در خارج از کشور و به‌خصوص غرب همواره با یک نوع ایدئولوژی خاص سیاسی و ابعاد روشنفکری عجین شده است. این نکته حتی درباره ادبیات کلاسیک کشور نیز صادق است. مثلا برخلاف تصور عموم، روشنفکران اروپایی و غربی بیش از آن‌که سعدی‌ را به عنوان یک شاعر متفکر قبول داشته باشند، حافظ و علی‌الخصوص، خیام را در زمره شاعران برجسته ایران قرار می‌دهند؛

چرا که خیام مدرن‌تر و روشنگرتر از سعدی و چه بسا مولوی است و این موضوع که شاعری در قرن‌های گذشته از چنین تفکرات قابلی برخوردار بوده،‌ برای غربی‌ها حائز اهمیت است. بدون شک اگر آماری از مقاله‌‌های منتشر شده خارجی در مورد شاعران کلاسیک ایران بگیرید، درمی‌یابید که بیشترین اقبال و اهمیت نصیب خیام شده است؛ هرچند که در کشور خودمان این قضایا، نتیجه عکس دارد!

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-ادبیات کودک ایرانی چطور جهانی شده است؟





:: برچسب‌ها: ادبیات کودک , ادبیات ایران , حقوق بشر ,
:: بازدید از این مطلب : 519
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 25 تير 1399 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: