مشاور کودکان آنلاین:کودک شما در حرکت
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

کودک شما در حرکت

بابا، مامان، مواظب باشید، دارم می‌آیم. من دیگر یک نوزاد درمانده وابسته نیستم. من چهار دست و پا راه می‌روم. من دیگر می‌توانم خودم حرکت کنم. پدر مادر عزیز، من شما را دوست دارم، ولی کم‌کم دارم به خودم و همه شاهکارهایم می‌بالم. من این مرحله را «دوره سه‌بُعدی» نامیده‌ام. کودک سه بُعدی، به ولایت، بُعد جدیدی می‌بخشد. او حالا رشید و عامل حرکت خود می‌باشد. چُرت زدن‌های کودک، تنها وقفه در جنب و جوش بی‌وقفه روزانه او است.

نتایج مراقبت‌های قبلی، همراه با برنامه طبیعت برای رشد کودک شما، در این زمان متجلی می‌شود. این دوره برای اولیاء دوره آسانی نیست. «خویشتن» نوشکفته کودک شما می‌خواهد که زندگی بر وفق مراد او باشد. توانایی‌های خود را بیشتر از واقعیت‌ها می‌بیند و قدرت والدین را دست کم می‌گیرد. مورد «آنیتا» را در نظر بگیرید. او کار می‌کند و باید دختر سه ساله خود «نانسی» را صبح‌ها به مهد کودک برده و سر ساعت هشت در محل کار خود حاضر شود. او می‌گفت: من هیچگاه نمی‌توانم با آرامش و فکر راحت در محل کار خود حاضر شوم. نانسی و من هر روز صبح دعوا داریم. او می‌خواهد لباس مهمانی خود را در مدرسه بپوشد و من می‌گویم که او باید شلوار جین بپوشد. همیشه موضوعی برای جنجال وجود دارد. این کشمکش باید تا کی ادامه پیدا کند؟ من دیگر تحمل حاضر جوابی‌های او را ندارم. یکی از این روزها او را کتک جانانه‌ای خواهم زد. من دانستم که باید خود را وارد معرکه کنم و نانسی را از یک کتک خوردن نجات هم. (من برخلاف عقیده بعضی از اولیاء اعتقادی ندارم که «دلیل نرمی نشیمن‌گاه انسان، برای آمادگی داشتن آن برای کتک خوردن در سن کودکی بوده است.»)

از آنیتا پرسیدم: آیا به نانسی گفتی که به چه دلیلی شوار جین برای مدرسه رفتن بهتر است؟

آنیتا پاسخ داد: البته که گفتم. به او گفتم که شلوار جین در زمین بازی پاهای او را محافظت می‌کند. در ضن گفتم که اگر شلوار جین او لک شود، برای من مهم نیست، ولی اگر لباس مهمانی او لک شود، هم من ناراحت می‌شوم و هم خود او. ولی نانسی آدم را خسته می‌کند. حاضر نیست دست بردارد. آن‌چه بین عصبانیت آنیتا و اشک‌های نانسی وجود داشت، کشمکش اراده دو فرد در برابر یکدیگر بود.

در این مورد خوب فکر کنید. آیا همه ما دوست نداریم که آن‌چه که به ما احساس منحصربه‌فرد بودن می‌دهد را به نمایش بگذاریم؟ من به آنیتا چنین توصیه کردم: به نانسی بگو که می‌تواند با پیراهن خود یک بار به مدرسه برود تا آن را به معلمان و دوستان خود نشان دهد، ولی بعد از آن باید دوباره با شلوار جین به مدرسه برود. سعی کن به معلم‌های او هم بسپاری تا موضع تو را تایید کنند. این راه‌حل موثر بود: نانسی خوشحال بود از این‌که همه لباس زیبای او را دیده‌اند و از آن پس صبح‌ها برای مادر و دختر کمتر فشارآفرین بود.

موضوع این نیست که ما با اجازه دادن به کودک برای رسیدن به خواسته خود در برابر او تسلیم شده‌ایم، بلکه بدین طریق افکار و احساسات مستقلانه او را محترم شمرده‌ایم و اعمال او را به عنوان اولین نشانه‌های استقلال در عمل به جا آورده‌ایم و نه به عنوان حمله به مقام ما به عنوان ولی. بگذارید کودک شما حس کند که می‌تواند طبق میل خود رفتار نماید (و با نتایج آن نیز روبرو شود).

به این موضوع از دریچه دید کودک بنگرید. او شروع کرده است به تعیین حد و مرز محدوده شخصی خود. خوردن، پوشیدن، استراحت، بازی کردن و اجابت مزاج، تنها محدوده‌های قابل تصمیم‌گیری برای او است. شما می‌توانید انتظار داشته باشید که به تدریج که کودک استقلال خود را می‌یابد، قدرت ولایت شما پایین بیاید. این مبارزه معمولا با نشانه‌هایی شروع می‌شود از قبیل اصرار کودک بر این‌که خودش جوراب خود را به پا کند، یا این‌که خودش با قاشق غذایش را بخورد و لباسی را که می‌خواهد بپوشد، انتخاب کند. چرا نباید از این نشانه‌های اولیه روحیه مستقل او حمایت کنید و هنگامی که آن را در حال تبلور می‌بینید، او را تشویق کنید؟ حتی اگر برای شما باعث کمی زحمت می‌شود. مگر ما به دنبال استقلال نیستیم؟

دادن استقلال بیشتر به کودکان در کارهای روزمره

موقعیت‌هایی را ایجاد کنید که کودک در آنها امکان انتخاب داشته باشد. به جای آن‌که تعداد انتخاب‌ها نامحدود باشد، تعداد آنها را به دو انتخاب محدود سازید. مثلا: «آیا آب پرتقال می‌خواهی یا شیر؟» این برای خویشتن کودک یک پیروزی محسوب می‌شود و در عین حال والدین تصمیم گرفته‌اند که کودک چه خواهد خورد. این کار کمک می‌کند که کودک در یک چارچوب منطقی احساس قدرت کند. مسائل، معمولا هنگامی بروز می‌کند که ولی سعی می‌کند به کودک امکان انتخاب بدهد، در حالی که واقعا انتخابی وجود ندارد. مثلا می‌پرسد: «می‌خواهی بیایی داخل خانه؟» اگر جواب کودک منفی باشد، در حالی که او واقعا باید بیاید به داخل خانه، آنگاه باید منتظر دردسر باشید. بهتر است در چنین موقعیتی بگوید: ۱۰ دقیقه دیگر وقت داری که بازی کنی و بعد از آن وقت آن خواهد بود که بیایی به داخل خانه.

از آن‌جا که با دادن ۱۰ دقیقه وقت برای پایان دادن به آن‌چه که انجام می‌دهد، احترام خود را به او نشان داده‌اید، هنگام آمدن به خانه کج‌خلقی کمتری خواهد داشت. (معصومیت کودکان در برابر گذشت زمان همیشه برای من جالب است. اگر از یک بچه دو یا سه ساله بپرسید که: «می‌خواهی قبل از حمام‌کردن ۱۰ دقیقه بازی کنی یا پنج دقیقه؟» معمولا عدد آخر را انتخاب می‌کند، بدون آن‌که در نظر بگیرد که این انتخاب در و اقع به ضرر او است.) من هنگامی که می‌خواهم توجه کودکی را به خود جلب کنم، حرف‌هایم را به صورت آواز بیان می‌کنم (بچه‌ها در مورد کیفیت صدای شما وسواس ندارند): «وقت حمام است، حمام است، حمام است… لا، لا، لا، لالالا» توجه بچه‌ها به آواز خواندن من جلب می‌شود و همراه من در حال آوازخواندن به حمام می‌آیند. این کار موثر است و نتیجه آن یک مبارزه کمتر برای قدرت است.

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-مشاور کودکان آنلاین:کودک شما در حرکت





:: برچسب‌ها: مهارت گفتاری کودک , کودک , کنترل اجتماعی کودکان ,
:: بازدید از این مطلب : 594
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 14 تير 1399 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: